بروید و به انچه که ایمان دارید عمل کنید.رالف والدو امرسون
راز موفقیت این است که دریابید چگونه از نیرو های رنج و لذت استفاده کنید، نه این که رنج و لذت از شما استفاده کنند .اگر چنین کنید زمام امور را به دست میگرید ،در غیر این صورت ، زندگی بر شما حاکم خواهد شد.
اصول بيل گيتس
دنيا براي عزت نفس شما اهميتي قايل نيست. در اين دنيا از شما انتظار ميرود که قبل از آنکه نسبت به خودتان احساس خوبي داشته باشيد، کار مثبتي انجام دهيد.
آنگاه که انسان دروغ میگوید بخشی از جهان را به قتل میرساند!
اینها مرگ های کمرنگی هستند که انسانها به اشتباه زندگی میخوانند
جیمز هتفیلد
امپراتور روم(نرون)قبل از اینکه بر زمین بیفتد و بمیرد فریاد زد:(چه بازیگر بزرگی در درون من میمیرد
بدگماني ميان افکار انسان مانند خفاش در ميان پرندگان است که هميشه در سپيدهدم يا هنگام غروب که نور و ظلمت بهم آميخته است بالفشاني ميکند . فرانسيس بيکن
ديروز تاريخ است . فردا راز است . امروز يك هديه است . دالايي لاما
کلامی از امیر المومنین علی (ع)
از اين انسان در شگفت شويد ، به قطعهاى پيه میبيند و به پاره گوشتى سخن مىگويد و به تكه استخوانى مىشنود و از شكافى نفس مىكشد
اگر تنها ترین تنهایان هم باشم بازهم خداهست.(دکتر علی شریعتی)
شمع محفل شاهان شدن ذوقی ندارد ٬ ای خوشا شمعی که روشن میکند ویرانه ای را
.
زندگی انسان یعنی افکار روزانه او.(رالف والدو امرسون)
با چه کسانی دوست و رفیق میباشی تا بگویم چگونه آدمی هستی.»
رالف والدو امرسن
در زندگی نباید از چیزی ترسید باید ان را درک کرد.(مادام کوری)
وقایع بزگ و سرنوشست ساز تاریخ ناشی از پیروزی نوعی اشتیاق است .
عادت یا بهترین خادم است یا بدترین ارباب.
ناتانیل امونز
ثبات احمقانه زاییده افکار کوچک است.
رالف والدو امرسون
براساس عقیده ات عمل کن.
رالف والدو امرسون
هنگام تولد باید کسی به ما بگوید که روزی از دنیا خواهیم رفت.و به همین دلیل باید ار تمامی لحظات زندگی مان حداکثر استفاده را بکنیم. من میگویم شما هم چنین باشید!قصد انجام هر کاری را که دارید،هم اکنون دست به کار شوید ! فرداهای شما نا محدود نیستند.
لاندون
اگر هنر و حقيقت نمي توانند با هم زنده بمانند ، بگذار هنر بميرد.
( رومن رولان )
آنچه هستيد ، شما را بهتر معرفي مي کند تا آنچه مي گوييد.
( امرسون )
در سرزمین سیاهان سفید واحد اندازه گیری اندازه گیری مرغوبیت الماس است!!
و گرسنگی حاصل ثابت ثروت و جامه ی دریده ی درندگان نشانی تفاخر جاهلانه ی تمدن بشریت
"اه که از سیاهی بالاتر رنگی نیست"
ادمها بر دو قسم اند
یا مادر زادی گرگ به دنیا می ایند و یا بره متولد می شوند!!
گرگ ها همیشه گرگ می مانند ولی بره ها یا در نهایت تبدیل به گوسفندی تمام عیار می شوند
و یا یاد می گیرند که چگونه گرگ شوند!!
قسمت جالب ماجرا اینجاست که گرگ بره زاده حریص ترو خون ریز تر از گرگ گرگ زاده
است،زیرا که او از روی عقده و حقارت و کینه و نفرت میدرد و گرگ زاده تنها به حکم عادت!!!!
اگر شکل شما شبیه یک هیولا باشد افکار و اعمال خوب شما را به یک فرشته تبدیل میکند(ولی آبباریکی)
تا ازقلب دشواری ها گذر نکنی هرگز توان و قدرت نیابی(مک کارتی)
عشق جرقه سوزان و سرگردانیست که از قلبی مجهدو اخگر خود را در سینه جوشان دیگری جای می دهد(رالف والدو امرسون)
من تورا دوست دارم و تو دیگری را و ما همه تنهاییم(شکسپیر)
در میان جانداران هیچ حیوانی که برای کبوتر شدن به دنیا آمده است،کرکس نخواهد شد اگر انسان که کبوتر زاده می شود و ممکن است کرکس شود(0هوگو)
یگانه کمبودی که باید آن را به معنای واقعی جبران کنید حس جدایی از خداوند است.(کتاب راه اعجاز)
انسان نقشه میکشد خدا اجرا میکند.....
هنگامی که هدف و دیدگاه شما خورشید باشد هیچ سایه ای نخواهید دید.
بگذار سرنوشت هر راهی که میخواهد برود راهه من جداست بگذار این ابرها تا میتوانند ببارند چتر من خداست
اكنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم كه با هر نفس گامی به تو نزدیك تر میشوم . این زندگی من است(شریعتی)
چرخهای سنگین و زنگ زدۀ زندگی با دستهای نامرئی امید می چرخد . ناصرالدّین صلب الزمانی
برای غلبه انسان بر مشکلاتش احتمالا هیچ چیز مهم تر از این نیست که بداند در زندگی رسالتی بر عهده دارد.
ویکتور فرانکل
آن که به من ایمان دارد آنچه را من انجام میدهم او نیز انجام خواهد داد و او کارهایی بزرگتر از این نیز به
انجام خواهد رساند.
مسیح
تمام ظلمت جهان نمی تواند روشنایی یک شمع را خاموش کند.
ضعیف ترین تیر انداز نیز نقطه وسط سیبل را هدف قرار می دهد.
همشه فکر کن تویه دنیا شیشه ای زندگی میکنی پس سعی کن به طرف کسی سنگ پرتاپ نکنی چون اولین چیزی که میشکنه دنیای خودته.؟
تا عاقلان راهی برای خندیدن بیابند دیوانگان هزار بار خندیده اند.
اگر می خواهید دیگران شاد باشند مهربانی را تمرین کنید،اگر می خواهید خودتان شاد باشید باز هم مهربانی را تمرین کنید.
گاهی اوقات آدم سعی میکنه رابطش رو با عزیز خودش مستحکم تر کنه ولی هر کاری کنه رابطش بیش از دوروز دوام نمیاره...
این بیچاره دنبال چاره ست ولی هیچ چاره ای پیدا نمیکنه ...
تنها کاری که میتونه بکنه اینه که صبر کنه تا شاید عزیزش کوتاه بیاد ودست از این بچه بازیاش برداره ولی تاکی...
تاکی این انتظار طول میکشه بلاخره باید ی راهی باشه ...
در این قسمت، جملاتی را که به ذهنم خطور کرده و به رشتۀ تحریر درآمده، آوردهام... امیدوارم مقبول دوستان افتد.
***
شمارۀ 1
"به یاد هم بودن" شرط لازم در دوستیهاست، ولی شرط کافی نیست!
- ع. م. پ.
***
شمارۀ 2
و چه تلخ داستانیست این روزها که "وصال"، پایانبخش عمر "عشق" شده است!
- ع. م. پ.
***
شمارۀ 3
دلم نوا میخواهد...
نوایی که خود ساز کنم،
و آوایی که با آن دمساز شود،
دلم نوا میخواهد...
نوایی که از عشق جان گیرد،
و با سوز عشق همساز شود،
دلم نوا میخواهد...
- ع. م. پ.
***
شمارۀ 4
به نظر من، آدمها هم مثل برنامههای کامپیوتری، حفرههای امنیتی دارن!
اصلیترین حفرۀ امنیتی آدمها، "احساس" و "عاطفه"شونه!
از همین حفرۀ امنیتی هست که هکرها میتونند به راحتی به قلب ما نفوذ کنند!
- ع. م. پ.
***
شمارۀ 5
وقتی خودت فکر نکنی و اجازه بدی یکی دیگه جات فکر کنه و تو فقط عمل کنی، یعنی "تفکر نقادانه" در تو تعطیله!
- ع. م. پ.
***
شمارۀ 6
دلسپردن حکایتی است دلپذیر...
اما دل را نشاید به اسارت دادن...
که تنها دستهای زندگی، خانۀ دل است و بس...
- جبران خلیل جبران
***
شمارۀ 7
آدمها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ پرت میکنن، ولی گنجشکها جدی جدی میمیرن!
آدمها شوخی شوخی به هم متلک میگن، ولی دلها جدی جدی میشکنن!
***
شمارۀ 8
خلق را تقلیدشان بر باد داد...
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد...
(البته منظور شاعر، تقلید کورکورانهست که بدون تفکر نقادانه انجام میشه!)
***
شمارۀ 9
ذهن ما باغچه است... گل در آن باید کاشت...
گر نکاری گل من... علف هرز در آن میروید...
زحمت کاشتن یک گل سرخ... کمتر از برداشتن هرزگی آن علف است...
- مرحوم کاشانی
میخواهم تکنیک های جامع موفقیت که از سمینارهای دکتر فرهنگ که شامل چند بخش میباشد را به صورت چند جلسه بنویسم:
بخش اول:جلسه اول/
لزوم تحول:
مهمترین چیزی که قبل از شروع مراحل تحول در زندگی باید بدان توجه کرد احساس نیاز وبه بیان بهتر "تشنه بودن برای تحول"
است.باید باتمام وجود به جایی برسیم که باید زندگی روزمره را تغییرداده وبه سمت بهتر شدن حرکت کرد.
اهمیت تشنه بودن برای رسیدن به هدف در هر راهی که نیاز به اراده و صبر و استمرار دارد قابل انکار نیست.
میگویند در یک مهمانی صاحبخانه فراموش کرده بود آب بر سر سفره بگذارد مدتی گذشت و مهمانها یکی یکی
تشنه شدند اما تنها به گفتن اینکه "تشنه شدیم"و "آب کجاست"اکتفا میکردند میزبان که مرد زیرکی بود در دلش
گفت اینها درواقع هیچکدام تشنه نیستند.
ناگهان یکی از مهمانها از جای خود برخاست و در حالی که اطراف را به جستجوی آب نگاه میکرد گفت :"پس این
آب کجاست؟"
میزبان با دیدن تلاش مهمانش رو به سایر میهمانها کرد و گفت :"هیچ کدام از شما در واقع تشنه نیستید تشنه ی
واقعی کسی است که به طلب آب از جای خود برمیخیزد و به دنبال آن همه جا را جستجو میکند.
قدم اول تحول نیز"تشنه بودن" است باید بخواهیم و سپس از جایی که هستیم برخیزیم و حرکت کنیم .
در عرصهی روانشناسی، به فردی میتوانیم عنوان روانشناس را اطلاق نماییم که دستکم در یکی از رشتههای روانشناسی، دارای مدرک کارشناسی یا بالاتر باشد. روانشناسان بهطور حتم آموزشهای لازم در زمینهی مسائل مشاورهای و یا روانشناسی بالینی را دیدهاند و زیر نظر اساتید مجرب، دورهی کارورزی را گذرانده و مهارتهای لازم را کسب کردهاند در بسیاری از کشورهای دنیا، افراد و خانوادهها مراجعه به روانشناس را برای خود ضروری میدانند. به نظر میرسد در ایران هنوز هم برخی از افراد بهرغم نگرانی و استرسهای فراوانی که دارند، حاضر به صحبت با یک روانشناس و مشاور نیستند. فکر می کنید ایا چرا؟ به خاطر هزینه های جلسات مشاوره؟ نداشتن وقت؟ کمی عمیق تر شویم چه دلایل مهمتر دیگری وجود دارد که مانع رفتن ما به سمت روانشناس و روانشناسی می شود؟ باورهای ما درسته؟ اینکه ممکن است تصور می کنید افرادی پیش روانشناس می روند باید حتما شرایط خاصی داشته باشند مثلا دیوانگی ؟ یا خود روانشناسان دچار مشکل هستند؟
به طور کلی برخی باورهای غلطی که در ارتباط با روانشناس وجود دارد، شامل موارد زیر می شود:
1– روانشناسان خودشان دیوانهاند! این هم یک باور غلط شایع در میان مردم است که به هیچ عنوان علمی و منطقی نیست، چرا که اگر ما بخواهیم یک حکم کلی در ارتباط با گروهی از مردم بدهیم نیازمند آنیم که تحقیق علمی در سطحی وسیع انجام دهیم و با انجام روشهای آماری ادعای فوق را اثبات کنیم. ما نمیتوانیم بگوییم چون روانشناسان با بیماران روانی بسیاری درگیرند خود نیز قطعاً از این بیماریها بیبهره نخواهند ماند، به همان دلیل که اشخاصی که در بیمارستانها در بخش مراقبت از بیماران عفونی کار میکنند اگر مراقب خودشان نباشند قطعاً به این بیماریها مبتلا خواهند شد. بنابراین باور فوق را به شکل زیر اصلاح میکنیم. روانشناسان هم همچون دیگر مردمان اگر مراقب خود نباشند در معرض بیماریهای روانی قرار دارند.
2- ما خودمان روانشناسیم! بله این جملهای است که کارل راجرز، یکی از روانشناسان بزرگ و پایهگذار روانشناسی انسانگرا بر آن معتقد بود. او اعتقاد داشت که هر کس خودش بهترین درمانگر خویش است اما سئوالی که پیش میآید این است: پس چرا همه روزه تعداد کثیری از مردم به کمک و دخالت روانشناسان نیازمند هستند؟ جواب این است به همان دلیل که همه ما بالقوه میتوانیم به قله دماوند صعود کنیم اما به شرطی که شخصی راهنمایی ما را به عهده بگیرد. یعنی راه را به ما نشان دهد و تجهیزات لازم را به ما معرفی کند. برای حل مشکلات شخصی هم ما نیاز به کمک یک روانشناس زبده داریم که نه برای ما بلکه با ما حرکت کند تا به حل مشکلاتمان نائل شویم ..
وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده میکرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب میدیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او میگفتم که در ذهنم چه میگذرد. من طلاق میخواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمیرسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟
از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه میکرد. میدانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگیاش آمده است. اما واقعاً نمیتوانستم جواب قانعکنندهای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش میسوخت.
با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود میتواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانهام را بردارد. نگاهی به برگهها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبهای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمیتوانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفتهها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکمتر و واضحتر شده بود.
روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی مینویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمیخواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمیخواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.
برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن موقع یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر میکردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابلتحملتر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم....
بسیاری از مسائل شما را عصبانی می کند، عضلاتتان فشرده می شوند، احساس گرما می کنید و فریاد می زنید.
برای کنترل عصبانیت می توان از روش های زیر استفاده کرد:
فعالیت بدنی
مشت زدن به کیسه بوکس، طناب زدن، حرکات موزون، پیاده روی، دوچرخه سواری و ورزش کردن بهترین راه کنترل خشم است
نفس عمیق
هنگام عصبی شدن نفس عمیق بکشید، تا هشت بشمارید و دوباره این کار را انجام دهید. این کار ضربان قلب تان را می کاهد و آرام تان می کند.
یادداشت کردن عوامل بروز خشم
یکی از بهترین روش های کاهش خشم نوشتن در وبلاگ، ساختن شعر و ... است. با این کار حجم زیادی از خشم تان تسکین می یابد.
پرت کردن حواس
به جای فکر کردن درباره خشم و تشدید آن کتاب بخوانید، با دوست تان حرف بزنید، نقاشی کنید و روبات بسازید. پس از آن به سرعت آرام می شوید.
پرت کردن حواس
به جای فکر کردن درباره خشم و تشدید آن کتاب بخوانید، با دوست تان حرف بزنید، نقاشی کنید و روبات بسازید. پس از آن به سرعت آرام می شوید.
روزمره گی عین مُردنه ...
حتی اگه شب رو دیر خوابیدی ، صبح زود بیدار شو..
زیر بارون راه برو ! نترس از خیس شدن !
هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش !
توی حموم آواز بخون ! آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟!
بی مناسبت کادو بخر!
بگو اینو تو ویترین گذاشتن برای من !
آب نبات چوبی لیس بزن !
بستنی قیفی بخور !
تلفن رو بردار به دوست قدیمیت زنگ بزن !
چای بخور واسه بقیه هم چای دم کن !
جوراب های رنگی بپوش ! خواب ببین !
شعربگو !
قاصدک ها رو بگیر ، آرزو کن، آرووووم فوتشون کن !
هرکی هرچی دوست داره فکر کنه ... بیخیال ؛ تو شاد باش
نون خامه ای بخر و با لذت بخور !
قبل خواب کارهای روزت رو مرور کن،
هیچ وقت خودت رو به مُردن نزن !
همه ی اینا رو گفتم و تو خوندی ...
فقط خواستم یه چیزی بهت بگم ، دوستم :
هر جا وایسی ، مُردی...!!
زنده باش ، زندگی کن !
بذار زندگی از اینکه تو زنده ای به خودش بباله !
روزمره گی ، عین مُردنه...
برای خسته شدن زوده !!
با خواندن اولین تست و انتخاب گزینه مناسب به سوالی که هر گزینه مشخص کرده بروید و به آن سوال جواب دهید.
مثلا اگر گزینه پ سوال ۱را انتخاب کردیددیگر لزومی ندارد سوال۲و ۳را پاسخ دهید فقط کافی است بهسوال۴ مراجعه کنید.
۱)بیش از همه دوست دارید به کجا سفر کنید:
الف) پکن: رجوع شود به سوال ۲
ب) توکیو : رجوع به سوال ۳
پ) پاریس : رجوع به سوال ۴
۲) آیا تا به حال با دیدن فیلم ترحم انگیزی به گریه افتاده اید؟!
الف) بله : رجوع به سوال ۴
ب) خیر : رجوع به سوال ۳
۳)اگر با نامزدتان قرار داشته باشید و او یک ساعت بعد هم سر قرار نیاید چه کار می کنید؟!
الف) نیم ساعت دیگر صبر می کنید : رجوع به سوال ۴
ب) فوری از محل قرار می روید : رجوع به سوال ۵
پ) آنقدر صبر می کنید تا بیاید : رجوع به سوال ۶
۴) آیا دوست دارید به تنهایی به سینما بروید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۵
ب) خیر : رجوع به سوال ۶
۵) اگر در ابتدای آشنایی با نامزدتان او بخواهد دست شما را بگیرد چه واکنشی نشان می دهید؟
الف) از این کار امتناع می کنم : رجوع به سوال ۶
ب) برای مدت کوتاهی دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۷
پ) پیشنهادش را قبول می کنم و دستش را می گیرم: رجوع به سوال ۸
۶)آیا شما فرد شوخ طبعی هستید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۷
ب) خیر : رجوع به سوال ۸
۷)به نظرتان مدیر توانایی هستید؟
الف) بله : رجوع به سوال ۹
ب) خیر : رجوع به سوال ۱۰
۸) اگر امکان داشت دوباره به دنیا بیایید دوست داشتید چه جنسیتی داشته باشید؟
الف) مرد : رجوع به سوال ۹
ب) زن : رجوع به سوال ۱۰
پ) اهمیتی ندارد : شخصیت نوع ۴
۹)آیا در آن واحد بیش از یک دوست صمیمی دارید؟
الف) بله : شخصیت نوع ۲
ب) خیر : شخصیت نوع ۱
۱۰) آیا به نظرخودتان فرد باهوشی هستید؟
الف) بله : شخصیت نوع ۲
ب) خیر : شخصیت نوع ۳
پاسخ تست:
شخصیت نوع یک؛
به شما تبریک می گوییم:شما برای همسرتان فرد بسیار جذابی هستید.حتی از منظر او شما زیبایی چشم گیری دارید. نه تنها ترکیب ظاهری زیبایی دارید.بلکه شخصیت شوخ طبع و لطیفی دارید.شما فرد فرهیخته ای هستید و می دانید که با همسرتان چگونه کنار بیایید و وقت تان را در اختیارش بگذارید.به این ترتیب است که شما فرد دلخواه او به شمار می روید.
شخصیت نوع دو؛
کاملا" خوب:شما به راحتی همسرتان را جذب می کنید اما خودتان را به این راحتی در دام عشق گرفتار نمی کنید.شوخ طبعی تان او را وادار میکند تا با شما کنار بیاید. او از بودن در کنار شما احساس شادمانی بسیاری دارد.
شخصیت نوع سه؛
بد نیست: شما نمی توانید به خوبی نامزدتان را به خود جذب کنید. اما خصوصیات جالب توجهی دارید که او بتواند با تکیه بر انها با شما کنار بیاید.سعی منید برای مشاهده امور مختلف دیدگاه یگانه ای داشته باشید.شما در چشم دوستانتان فردی کاملا صمیمی هستید.
شخصیت نوع چهار؛
مواظب باشید:شما نمی توانید نامزدتان را به خود جذب کنید چرا که دانش و ارزشهای غریزی انسانی والایی برخوردار نیستید.گاهی مواقع از خودتان بی تفاوتی هایی نشان می دهید به همین دلیل است که مورد پسند همسرتان نیستید
جلسه سوم/توانایی های مغز و ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه
در این جلسه میخواهیم کمی پیرامون مغز و ذهنمان صحبت کنیم.
مغز انسان قابلیتهای خارق العاده ای دارد،به طور که از آن به"پیچیده ترین رایانه جهان"یاد میشود.
جالب است بدانید کار یک ثانیه ی مغز انسان برابراست با صد سال کار یک سوپر کامپیوتر که میتواند 4 میلیون محاسبه در ثانیه انجام دهد.
بااین تعاریف نابغه کسی است که تنها از 15 درصد ظرفیت مغز خود استفاده می کند،چنانچه ماتنها از نیمی از ظرفیت مغز خود استفاده کنیم میتوانیم در چندین رشته ی دانشگاهی دکترا بگیریم و به چند زبان زنده ی دنیا مسلط شویم.
میتوان گفت دلیل اصلی عدم بهره گیری درست از ظرفیت مغزی،انسانهایی دور و برما هستند،کسانی که با سخن گفتن از ناتوانی ها و کمبودها ،خلاقیت و امید را از ما میگیرند.
در این جلسه تلاش میکنیم ،ضمن آشنایی با مغز راههای بهتر استفاده کردن از این ذخیره ی فوق العاده و عظیم خدادادی را بیاموزیم.
مغز انسان به دو صورت تقسیم بندی میشود:
1)تقسیم به نیم کره ی چپ وراست:با توجه به عدم ارتباط بحث با این موضوع ،تنها به گفتن این جمله بسنده میکنیم که
نیم کره ی چپ کارهای تحلیلی و قیاسی حرف زدن را بر عهده دارد و نیم کره ی راست با تجسم فضایی ،قوه تحلیل و هنر ارتباط دارد.
2)تقسیم به نیم کره ی بالا و پایین:فرامین فعالیت های ارادی در نیمه ی بالای مغز و در ضمیر خودآگاه،و فرامین امور غیر ارادی در نیمه پایین مغز ودر ضمیر ناخودآگاه صورت میپذیرد.
کارهای ارادی مثل زمانی که خودمان رابادمیزنیم،رانندگی میکنیم،آشپزی میکنیم،راه میرویم و تصمیم میگیریم.این اعمال مربوط به بخش خودآگاه ذهن است که شامل نیمه بالای مغز است.
کارهای غیر ارادی مثل ضربان قلب،هضم غذا،عمل جریان خون این قبیل اعمال مربوط به نیمه پایین مغز است و نمیتوان در آن دخل و تصرف کرد واین همان ناخودآگاه ذهن است.
اما به راستی چه تفاوتی بین خود آگاه و ناخودآگاه ذهن است؟
در قرآن با توجه به آیه 31سوره بقره و آیه 53سوره اسرا درمیابیم،ضمیر ناخودآگاه انسان همه کلمات را به دقت خارق العاده ای شناخته و به محض شنیدن یک وازه معنی دار،چه مثبت و چه منفی ، آن را مورد تجزیه و تحلیل قار داده و با تکرار مکرر،آن را بزرگ میکند و ما تازه به این موضوع و حقیقت رسیده ایم که دین چه گفته؟ و منظور از آیات الهی چیست؟ و اینکه چرا در اسلام تاکید بر تکرار اذکار گشته ؟ برای مثال چرا در روز دوشنبه 100 بار یاقاضی الحاجات میگوییم؟
تمام این رموز درآیات قرآن کریم و بیانات رسول اکرم و امامان ودین اسلام موجود است،در حالی که دانشمندان در دانشگاه هاروارد و استنفورد ،تازه به این نتیجه رسیده اند که رمز موفقیت در تکرار است،امروزه دانشمندان معتقدند که نبوغ اکتسابی است و 95 درصد از انسانها میتوانند در یک زمینه خاص نابغه شده و به نبوغ برسند، و کلید دستیابی به آن فقط و فقط در سایه تکرار است.
جادارد برای تکمیل بحث مربوط به مغز،چهارقانون کلیدی مغز را نیز بیان کنیم:
قانون1-هر عملی که بصورت عادت و تکرار درآید کنترل عصبی آن عمل از بالای مغز یعنی ضمیر خودآگاه به پایین یعنی ضمیر ناخودآگاه میرود.به عبارت دیگر با تکرار یک عمل ارادی،آن عمل تبدیل به یک عمل غیر ارادی میشود مثل تایپ کردن...
قانون2-هر پیامی که به مغز خطور میکند یا گفته میشود در ضمیر ناخودآگاه تاثیر میگذارد و چنانچه تکرار شود، اثر آن چندین برابر خواهد بود.روزانه 5 هزار اندیشه از مغز ما عبور میکند و متاسفانه اکثر این اندیشه ها منفی است.
بنابراین باید بسیار مراقب وازه هایی که به کار میبریم،می سیقی هایی که گوش میدهیم،حرفهای اطرافیانمان و ... باشیم،چرا که همه ی وازه ها از نظر ضمیر ناخودآگاه بار معنایی مثبت یا منفی دارند.
مثلا وقتی میگوییم:من بدبختم،ضمیر ناخودآگاه این ورودی را پذیرفته و تکرار میکند.
قانون3-گاهی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه در زمینه ای باهم در تعارض قرار میگیرند مثل زمانی که میخواهید از پلی معلق عبور کنید. ناخودآگاه به شما میگوید نرو ،دست و پا چلفتی و خودآگاه میگوید،برو..
قانون4-هرگاه ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه در انجام امری باهم به توافق برسند توانشان در هم ضرب میشود و توانایی فرد در انجام یک رفتار چندین برابر میشود
منتظر جلسه ی چهارم باشید با موضوع"عبارات تاکیدی و نفوذ به ضمیر ناخودآگاه"
.: Weblog Themes By Pichak :.